مریم حسینیان از نویسنده هایی بود که داستانهایش را دوست دارم. لطافت و ظرافت خاصی دارد.

ایشان یک بار هم مهمان کلاس داستان نویسی ما بود به اتفاق همسرش آقای یزدانی خرم. و قلم هردویشان بی نظیر بوده و هست.

مریم حسینیان چندصباحی هست که از این خاک رخت بربسته و دیگر بین ما زمینی ها نیست:(

امروز از مهدی یزدانی خرم در نوشته ای که از درد فقدان مریم نوشته بود خواندم:

"احتمالن مى گويند من تلخ و كم اميد شده ام كه شده ام . اما اين واقعيت است كه ناتوانى از التيام رنج كسى كه دوستش دارى تو را به وضعيت شمع دچار میكند. خودسوزى اى كه زيباست اما زور نورش چندان نيست هرچند اين حداقل كارى ست كه مى توان انجام داد."

به حق که این جملات چقدر درخشان و درست هستند.